دختر زمستان
آروم چشمام رو باز کردم دیدمش دنیا رو میگم، دیدم اونم داشت من رو نگاه می کرد ماتم برده بود وای خدای من چقدر بزرگه! بهش سلام کردم جوابم رو داد دیگه نمیدونستم چی باید بهش بگم و فقط نگاهش کردم... اما اون توی این 19 سال حرف های زیادی برام زد... و من فهمیدم که اون خیلی کوچیکه، خیلی تولدم مبارک
یا حق... سلام زمستون ببخشید دیر شد... دلم می خواست اولین روز زمستون به روز بشم اما نشد.... چون رفته بودم پابوس آقا امام رضا(ع). چقدر خوشحالم که اولین روز از فصل زمستون رو در حرم آقا بودم... امیدوارم دل هاتون مثل برف سفید و مثل خورشید گرم باشه زمستونتون مبارک
قالب وبلاگ |