دختر زمستان
آروم چشمام رو باز کردم دیدمش دنیا رو میگم، دیدم اونم داشت من رو نگاه می کرد ماتم برده بود وای خدای من چقدر بزرگه! بهش سلام کردم جوابم رو داد دیگه نمیدونستم چی باید بهش بگم و فقط نگاهش کردم... اما اون توی این 19 سال حرف های زیادی برام زد... و من فهمیدم که اون خیلی کوچیکه، خیلی تولدم مبارک
یا حق...
نوشته شده در پنج شنبه 89/10/30ساعت
7:23 عصر توسط نیکو گوله برف شما ( ) | |
قالب وبلاگ |